اشعار مربوط به چهره (چهره شناسی)
چهره شناسی
چرخ های جهان را دو چیز می چرخانند :
گرسنگی ...
و
عشق ...
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم / پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
دیده را فایده آنست که دلبر بیند / ور نبیند چه بود فایده ٬ بینایی را
***************
طواف کعبه ی دل کن ٬ اگر دلی داری
دل است کعبه ی معنی ٬ چه پنداری
طواف کعبه ی صورت ٬ حقت بدان فرمود
که تا به واسطه آن دلی بدست آری
***************
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آدمی ز ابر
کان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست
**************
گر بگویم که مرا بی تو پریشانی نیست
رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ ضمیر
*************
هین رها کن عشق های صورتی / عشق بر صورت نه بر روی ستی
آنچه معشوق است صورت نیست آن / خواه عشق این جهان ٬ خواه آن جهان
آنچه بر صورت تو عاشق گشته ای / چون برون شد جان چرایش هشته ای ؟
صورتش بر جاست این سیری ز چیست ؟ / عاشقا واجو که معشوق تو کیست ؟
پرتو خورشید بر دیوار تافت / تابش عاریتی دیوار یافت
بر کلوخی دل چه بندی ای سلیم / وا طلب عشقی که پاید او مقیم
**************
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست / لیک کس را دید جهان دستور نیست .
***********
من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان / که من آن راز توان دیدن و گفتن نتوان
***********
دیر باید تا که سر آدمی / آشکارا گردد افزون و کمی
زیر دیوار بدن گنج است یا / خانه ی مار است و مور و اژدها
************
در وجود ما هزاران گرگ و خوک / صالح و نا صالح و خوب و خشوک
حکم آن خور است کان قالب تر است / چون که زر پیش از مس آید آن زر است
سیرتی کاندر وجودت قالب است / هم بر آن تصویر حشرت واجب است
چند صورت اخر ای صورت پرست ؟ / جان بی معنیت از صورت نرست ؟
*****************
به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود / نیارزد آنکه دلی را ز خود بیازاری
*************
رنگ رویم غم دل پیش کسان می گوید / فاش کرد آنکه ز بیگانه همی بنهفتم
**************
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست / پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
**********
گر انگشت سلیمانی نباشد / چه خاصیت دهد نقش نگینی ؟!
*****************
غیر نطق و غیر ایما و سجّل / صد هزاران تر جمان خیزد ز دل
موجهای تیز دریاهای روح / هست صد چندان که طوفان های نوح
********
این صدای پا که می آید ز دور / می زند بر هستی ام یکباره شور
می شناسیم این صدای پای اوست / طرز ره پیمودن زیبای اوست
***********
نقش دیوار خانه ای تو هنوز / گر همین صورتی و القابی
**************
برگ خزان رسیده بود ترجمان باغ / از رنگ چهره حال مرا می توان شنید
*******************
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست
******************
در نمازم خم ابروی تو بر یاد آمد
*************
گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است / خدا را یک نفس بنشین ٫ گره بگشای ز پیشانی
*******************
تو مو می بینی و من پیچش مو / تو ابرو ٬ من اشارت های ابرو
**************
از این کین سقف سبز و طاق مینا بر کشند / منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود.
**********
چشمم که به چشم آن پری چشم افتاد / از چشم پری ٬ چشم به چشمم افتاد
خواستم که از دو چشمش بربایم چشمی / از چار طرف چشم به چشمم افتاد
***************
چشم یار توست ای مرد شکار / از خس و خاشاک او را پاک دار
هین ٬ به جاروب زیان گردی مکن / چشم را از خس رها گردی مکن
*****************
چشم دل باز کن که جان بینی / آنچه نادیدنی است آن بینی
**************
چشمی دارم همه پر از دیدن دوست / با دیده مرا خوش است چون دوست در اوست
*************
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم / همه تن چشم شدم ٬ خیره به دنبال تو گشتم
*********************
رواق منظر چشم من آشیانه ی توست / کرم نما و فرود آ ٬ که خانه خانه ی توست
*********
در دیده ی دل جلوه گرت می بینم / هر لحظه به شکل دگرت می بینم
هر بار که در دیده ی دل می گذری / از بار دگر خوب ترت می بینم
******************
صفای گونه سرخ بسان جام می سر پر / که می نوشد از آن عاشق ٬ شراب ناب سکرایی
********************
آن جوابی کان ز گوش آید به دل / چشم گفت از من شنو ٬ آنرا بحل
گوش دلال است و چشم اهل وصال / چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال
- ۹۲/۰۱/۰۱