سخنان و اشعار دکتر سید محمود انوشه

سخنان و اشعار دکتر سید محمود انوشه

سخنان و اشعار دکتر سید محمود انوشه

سخنان و اشعار دکتر سید محمود انوشه

سخنان و اشعار دکتر سید محمود انوشه چهره شناسی روانشناسی بهشت با سند منگوله دار اعتیاد ازدواج مواد مخدر روابط دختر و پسر سبک زندگی داستان روانشناسی لبنان شعر

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۳۹ ب.ظ

توکل به خدا

یک جزیره ای سبز هست اندر جهان (یک جزیره توی دنیاست ، پر از سبزی و علف توشم یه دونه گاو بیشتر نیست
یک جزیره سبز هست اندر جهان / اندر او گاویست تنها خوش دهان
جمله صحرا را چرد او تا به شب / تا شود زفت و عجیب و منتجب
شب ز اندیشه که فردا چه خورم / گردد او چون تار مو لاغر ز غم
چون بر آید صبح بیند سبز دشت / تا میان رسته قصیل سبز و گشت
اندر افتد گاو با جوع البقر / تا به شب آن را چرد او سر به سر
تا که سبز و فربه و لمتر شود / آن تنش از پیه و قوت پر شود
باز شب اندر تب افتد از فزع  / تا شود لاغر ز خوف منتجع
که چه خواهم خورد فردا وقت خور / سالها اینست خوف آن بقر
هیچ نندیشد که چندین سال من / می خورم زین سبزه زار و زین چمن
هیچ روزی کم نیامد روزی ام / چیست این ترس و غم و دلسوزیم
باز چون شب میشود آن گاو زفت / می شود لاغر که آخر رزق رفت
( همش نگران پایان ترمیم ، نگران پولی هستیم که قراره بیاد ، نگران چکی هستیم که قراره ....) چند درصد از مرگ و میر های این 4 سال اخیر در تهران چند% اش روی خط سکته و اضطراب باشه خوبه؟
نرخ و سن سکته قلبی ما در ایران خیلی وحشت ناک این عددی که عرض می کنم ! رسیده به 32 سالگی !!!! چرا !!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟/
سن سکته ماله 55 به بالا بوده !!! توی جوامع اروپایی روی 54-53 مانده! توی کشور های جهان سوم رسیده به 32 سالگی !!!!
چرا این اتفاق افتاده ؟
بی توکلی !عدم اتکال به خداوند

این جمله رو اگر تو به مشکل امروزت، غم دیروز و اضطراب فردا را اضافه نکنی، مشکل امروز تو هرچه که باشد حل میشود.

حجت الاسلام دعایی صاحب امتیاز روزنامه اطلاعات در خاطراتش نقل می کنه از حضرت امام
می گه زمانی که ما تبعید شدیم به ترکیه و از اونجا بعد از مدتی ما را فرستادن به عراق
گفت زمانی که هوا پیما در فرودگاه نجف نشست، ما و حضرت امام از هواپیما پیاده شدیم ، حضرت امام اشاره کرد به یه تاکسی گفت حرم !
گفت تاکسی هم ایستاد و ما سوار شدیم گفت من افتادم به ترس و لرز به خاطر اینکه یک دینار عراقی، یک ریال ایرانی ، یک ریال سعودی ، یک لیر ترکی با ما نبود
گفت من نگران شدم خدایا ما که لباسامون هیچی توش نیست آقا هم که می دونه من هیچی ندارم
نکنه این فکر کرده پیش من یه مقداری پولی چیزی هست یا مثلا دم زندان به من دادند این چطوری می خواد پول راننده رو بده ؟!!!!!
گفت آقا در تمام این مدت 12 کیلو متر که از ما از فرودگاه آمدیم تا حرم مطهر ، امام سرش رو گذاشته بود آروم داشت چرت می زد! و من همش دلواپس این بودم که این نکنه پیش من فکر کرده پولی هست!!!!
ماشین ایستاد دم حرم ! گفت من سریع ماشین پیاده شدم شروع کردم با لباسامو ور رفتن ببینم امام چی کار می کنه!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

گفت امام هم خیلی با تانی و تامل در اومد و یه مقداری به خودش رسید و در همین موقع یه نفر از راه دور (یه روحانی ) گفت آقا تو اینجا چی کار می کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت : آقا ما سراغ تو رو نو ترکیه می گیریم
شروع کرد امام رو گرفت تو بغل و بوسید و سر و صورت . ...
امام بش گفت اول پول این راننده ی تاکسی رو بده 1 ریال ما نداریم
پول اینو بده بعدا با هم حساب می کنیم
گفت من معنای توکل مطلق رو اونجا فهمیدم!!!
 تماما به خدا سپردن
 چند تا اینطور داریم ؟
چند نفر حاظرن یه همچین معامله ای رو با خدا بکنن! همه چیز رو بسپارن !!!
  • محمد رحیمی
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.